لالون (لالان) – ۲۴ مردادماه ۱۳۹۳

توسط | 2014-11-08

جمعه قبلی که رفته بودیم ده ترکمن باهم قرار گذاشتیم که برنامه بعدی دوباره بریم آهار. تو گروه هم اعلام کردیم ولی اواسط هفته یکی از همکارای من تو صحبتهاش به جایی به اسم لالون (لالان) اشاره کرد که جای خوش آب و هوا و قشنگی بوده. منم با بچه های گروه مطرح کردم و یهو برنامه عوض شد و قرار شد به جای آهار بریم لالون.
قرارمون شد روز جمعه صبح ساعت ۶ و نیم فلکه اول تهرانپارس. وقتی قرار اوکی شد با سپهر تماس گرفتم که دعوتش کنم ولی متاسفانه هرچقدر تماس گرفتم موفق به صحبت کردن باهاش نشدم. قسمت نبوده حتما.
ما قرار گذاشته بودیم که از تهرانپارس تا بالای گردنه رو با وانت بریم و از اونجا به بعد رکاب بزنیم اما سجاد شبش وسوسه شده بود که همه مسیرو رکاب بزنه به همین خاطر صبح ساعت ۵ راه میفته و ساعت ۶ بالای گردنه میرسه. رکاب زدن نیست که تراکتوره. وقتی سیده بود بالا هنوز هوا تاریک بوده و ماه تو آسمون. این عکسو گرفته یادگاری

لالون

خلاصه من و رضا و محمدرضا و کامران هم سر ساعت در محل قرار حاضر شدیم و راه افتادیم به سمت جایی که وانت باشه. هنوز چند متری نرفته بودیم که پنچری دادیم

لالون

ما پنچری هم میدیم روحیه رو حفظ می کنیم
لالون

لالون

لالون

خلاصه بعد از پنچرگیری راه افتادیم به سمت خیابون ….. که معمولا وانتی ها اونجا هستن. یه وانت گرفتیم و چرخ هارو بار زدیم و رفتیم به سمت گردنه. اونجا که رسیدیم حمزه و دوستش آقا رحمان هم تازه رسیده بودن سجاد هم که خیلی وقت بود منتظر ما بود. خلاصه یه عکس یادگاری گرفتیم و راه افتادیم به سمت پایین گردنه.

لالون

تا فشم اتفاق خاصی نیفتاد و فقط رکاب زدیم.

لالون

فشم وایسادیم برای خرید نون بربری عزیز دل من. آقا رضا رفت تو صف نون

لالون

و ما هم منتظر بودیم

لالون

البته خداییش من به رضا سر میزدم که تنهایی اذیتش نکنه
بعد از خرید نون بربری خاشخاشی که انصافا نونش بی نظیر بود، راه افتادیم به سمت سه راهی زایگون.

لالون

از اونجا هم تا خود زایگون اتفاق خاصی نیفتاد فقط رکاب زدیم. البته یه جایی تو مسیر یه جوی آب از کنار جاده رد میشد با دیدنش من و محمدرضا به هوس افتادیم که یه دستی به آب بزنیم، یخ بود به تمام معنا، یه مشت آب به صورتم پاشیدم کل خستگی مسیر از تنم در رفت
رسیدیم زایگون اونجا تو میدون اصلی شهر یه سوپرمارکت بود که رفتیم یه سری بهش زدیم و یه خورده خوراکی خریدیم و راه افتادیم. بچه ها می خواستن برن دستشویی که آدرس مسجد رو بهشون دادن، رفتن اونجا دیدن مسجد تعطیله! ظاهراً مساجد اونجا تایم کاری دارن!!!
انتهای زایگون به سه راهی لالون رسیدیم. از همون ابتدای مسیر شیب مثبت بود و رکاب زدن. دو گروه شده بودیم رضا و کامران و علی و سجاد خیلی جلوتر بودن و حمزه و رحمان و محمدرضا و من عقبتر بودیم. بچه ها بالاخره دستشویی گیر آوردن منم به راهم ادامه دادم و رسیدم به رضا اینا که منتظر ما بودن. یه گوشه نشسته بودیم و تو این فاصله که منتظر بچه ها بودیم رضا یه فایل صوتی پخش کرد که هممون از خنده رو زمین پخش شده بودیم و زمین گاز می زدیم.
خلاصه بچه ها اومدن و مسیر رو تا لالون ادامه دادیم. اینم یه عکس از لالون

لالون

تصمیم گرفتیم مسیر رو تا اونجایی ادامه بدیم که از ماشین و جاده و آدم و تمدن خبری نباشه! همین کارو هم کردیم ولی از لالون به بعد مسیر شیب زیادی داشت و آسفالت هم خیلی بد شده بود.
اینم آقا کامران خستگی ناپذیر در حال رکاب زدن به سمت بالای لالون

لالون

از اهالی لالون به همراه مرکبش

لالون

طبق معمول ما شدیم جزو ته کلاسی ها. مسیر دو راهی های زیادی داشت و بعضی جاها که ممکن بود اشتباه کنیم حمزه و رحمان منتظر ما میشدن. محمدرضا هم که سعی می کرد تند نره و همپای من رکاب بزنه.

لالون

اینم انتهای مسیر خاکی ماشین رو بعد از لالون. من دیگه بریده بودم و شیب هم خیلی زیاد شده بود. قسمتی از مسیر رو پیاده گز کردم.

لالون

مسیر از یه جایی به بعد مسیر پاکوب کوهپیمایی بود و حال خاصی داشت رکاب زدن تو این مسیر

لالون

لالون

یه جاهایی از مسیر مجبور بودیم از بین درختهای انبوه و یا انبوه گلهای خشک شده رد بشیم

لالون

لالون

رودخونه، سرسبزی، هوای خنک، مسیر خوب

لالون

لالون

بچه هایی که جلوتر بودن یه جای باصفا کنار رودخونه و بین انبوه درختا انتخاب کردن برای نشستن و امر واجب لهو لعب
به محض اینکه رسیدم علی یه دونه سیب درشت بهم داد. اونجا درختهای سیب و گردوی خودرو زیاد بود.

لالون

عکس های تکی با رودخونه و طبیعت

لالون

لالون

لالون

بعدش قرار شد از رودخونه رد بشیم و اونورش که فضای بهتری داشت ناهار صرف کنیم
اولین نفری که پا به آب زد کامران بود

لالون

خودمون رفتیم اونور آب و چرخهارو تنها گذاشتیم

لالون

و بدینسان ناهار شروع شد. هرکی هرچی داشت گذاشت وسط و انواع و اقسام مزه ها رو داشتیم رو سفره: شور و ترش و تند و شیرین

لالون

لالون

لالون

موقع ناهار خوردن این ویو پشت سر ما بود:

لالون

و این ویو روبروی ما

لالون

بعد از ناهار و کمی استراحت برگشتیم پیش چرخ ها

لالون

مسلموناش نماز زدن به رگ (قبول باشه) و بعدش هم شروع کردیم به جمع و جور کردن و در همین حین گپ زدن از همه جا

لالون

آقا رضا در حال آماده شدن برای برگشت

لالون

آخرین لحظاتی که در طبیعت اونجا داشتیم. دل کندن ازش سخت بود

لالون

لالون

یه عکس دسته جمعی گرفتیم به یادگار از لالون

لالون

مسیر پاکوب رو رکاب زدیم تا برسیم به ابتدای جاده خاکی منتهی به لالون

لالون

لالون

لالون

اینم محمدرضا که تو این جاده به این قشنگی در حال محو شدن تو افق بود

لالون

از اینجا به بعد هیچ اتفاق مهمی نیفتاد، باور نمی کنید؟!
باور کنید هیچ اتفاق مهمی نیفتاد، نه کسی تصادف کرد، نه کسی پاش ورم کرد، نه کسی پوست روی زانوش کنده شد و نمی تونست رکاب بزنه، نه کسی دو سه سانت از پوست کمرش کنده شد، خلاصه هیچ اتفاق قابل عرضی نیفتاد!!! هرچی هم هست همش شایعه بوده برای اینکه مارو خراب کنن
به هر نحوی بود رسیدیم به میدون لواسون و اونجا مدتی استراحت کردیم

لالون

بعد از استراحت کوتاه به سمت بالای گردنه راه افتادیم و اونجا هم با حمزه و رحمان خدانگهداری کردیم. بعد از خداحافظی بچه ها گیر دادن که به خاطر خرید ست xt باید شیرینی بدم، منم که دست و دلباز فوری قبول کردم و رفتیم بستنی فروشی همیشگی و شیرینی بچه ها رو دادم

لالون

لالون

حالا بماند که تو این برنامه بعضی ها برای اولین بار با Trek فول ساسپنشن خودشون اومده بودن اصلا به روی خودشون هم نیاوردن که باید شیرینی بچه هارو بدن. به هر حال اگه شیرینی خرید ست xt یه بستنی باشه خودتون حساب کنید شیرینی خرید دوچرخه Trek دو کمک چنده؟!!!

این برنامه هم بعد از خوردن بستنی به پایان رسید ولی بازم تکرار می کنم واقعا این نوشته ها نمیتونه اون حس لذت باهم بودن رو برسونه، صمیمیت آقا رضا، شور و حال و انرژی آقا کامران، لذت رکاب زدن در کنار حمزه و رحمان، شیطنت های علی و حجب و حیای سجاد و معرفت محمدرضا از توی این نوشته ها قابل لمس نیست. امیدوارم که در برنامه های بعدی باز هم باهم رکاب بزنیم.

پی نوشت: ما یعنی اعضای گروه فراز تو برنامه هامون هیچ آشغال و یا ضایعاتی رو تو طبیعت رها نمی کنیم و همه آشغالها بعد از جمع آوری در طی برنامه تو حمل و توی اولین سطل زباله ای که برسیم میریزیم. البته این یه وظیفه است ولی یادآوری اون ممکنه بعضی از دوستان رو که تا حالا حواسشون به این موضوع نبوده رو به فکر بندازه.

دریافت فایل مسیر
لینک گزارش در سایت بایک۲۰